برای دخترم
برایت مینويسم، دخترم، عمرم، یکی یدونه مامان، روشنایی زندگی مامان و بابا. با وجود نازنینت ما خانواده شدیم. با تمام مشغله ام هر وقت به یاد خنده و شادی زمان ديدارمون می افتم، هیجان زده میشم. نمی دونی هر روز صبح که تو خوابی و من دستها و پیشونی تو رو میبوسم تا برم سرکار چقدر غم تو دلم میشینه و حیفم میاد که نمیتونم پیشت بمونم و اين درد دل تمام مادرهای شاغله که ساعتهای زیادی رو به دور از پاره قلبشون میگذرونن.اما ای عزیزتر از جون، خدا بزرگه و من خیالم راحته که تو جات پیش مامان شهناز خوبه. خدا به من و تو کمک میکنه تا با تحمل اين دوری، بتونیم آینده خوبی داشته باشیم. ...
نویسنده :
مامان مینا
12:33